آهــــنـــگِ زنــدگــۍِ مـــن....!

آهــــنـــگِ زنــدگــۍِ مـــن....!

آن‌جا که تویی، یک دل دیوانه نبینی،تا گرید و گریاند از آن گریه، تو را هم/ این‌جا که منم، عشق به سرحد کمال‌ست...صبر است و سلوک‌ست و سکوت‌ست و رضا هم
آهــــنـــگِ زنــدگــۍِ مـــن....!

آهــــنـــگِ زنــدگــۍِ مـــن....!

آن‌جا که تویی، یک دل دیوانه نبینی،تا گرید و گریاند از آن گریه، تو را هم/ این‌جا که منم، عشق به سرحد کمال‌ست...صبر است و سلوک‌ست و سکوت‌ست و رضا هم

تو نیستی...(برای پدربزرگم)

یک سال گذشت...

یک سال گذشت و من هنوزم هر جمعه,راس ساعت ده صبح منتظرم یکی در بزنه و بدون فکر به اینکه چه کس دیگه ای میتونه باشه برم و در رو وا کنم

یک سال گذشت و هنوزم منتظرم بیای خونه..بگی هوا گرم بوده و بخاطر پیاده روی تشنه ات شده...هنوزم منتظرم بگی :مریم بابا یه لیوان اب برام بیار

یک سال گذشت و هنوزم صداتو به وضوح یادمه,عطر تنت و تک تک رفتارهات...کی گفته خاک سرده؟کی گفته فراموش میشی؟

یک سال گذشت و هنوزم منتظرم دم رفتن بگی بیا ببوسمت

یک سال گذشت و هنوزم اون شب شومی رو که گفتن دیگه نیستی یادمه..

یک سال گذشت و هنوزم اون غم لعنتی که اشک مریم مغرور رو جلو یه جمعیت عظیم دراورد یادمه

وقتی که بین اون جمعیت تنها بودم و فقط یادمه داشتم پشت سر عمه ام یواشکی میرفتم که کسی منو نبینه و جلومو بگیره که واسه اخرین بار ببینمت...بین اون همه مرد رد شدم و خودمو بهت رسوندم..نمیتونستم نبینمت..

یک سال گذشت..۳۶۵ روز بدون تو...

یک ساله که من توی اون خونه نرفتم..حتی نمیدونم هنوزم هستش یا نه...یک سال گذشت و هنوزم از خیلیها بیزارم..دلم نمیخواد هرکسیو که به تو ربط داره ببینم

...خیلی جالبه نه؟یک سال پیش تو روی اون تخت بیمارستان خوابیده بودی و الان توی همون روز من بیمار و توی بیمارستانی ام که تو پر زدی..بیماری ای که ناخوداگاه باعث شد من توی مراسمت نباشم..نتونم بیام پیشت...

ببخش منو که نمیتونستم ریسک کنم اب بیشتری بهت بدم...نمیتونستم ببرمت خونمون..مجبور بودی توی بیمارستان باشی..

دیگه تو نیستی که سالهامونو با تو تحویل کنیم..برای رفتن  به اون خونه دیگه هیچ دلخوشی ندارم و اگه سالهای دیگه هم بگذره هیچ وقت اونجا نمیرم

خوشحالم که هیچ وقت کاری نکردم که الان عذاب وجدان داشته باشم که چرا نیستی...


یک سال گذشت و من هنوزم هر جمعه راس ساعت ده منتظرم....

نظرات 16 + ارسال نظر
نرگس دوشنبه 4 مرداد 1395 ساعت 10:15 http://nargesi25m.javanblog.ir/

مریمی نمیدونی چقد نبودشون سخته همیشه میرفتم پیش بابابزرگم شعر برامون میخوند .. نبودش سخته .مامان بزرگم .. عموم مدتی مریض بود دعا که میخوندم نماز میخوندم همش ازش میخواستم به پسرش کمک کنه براش دعا کنه وجودش رو پیشم احساس میکردم حس میکردم اون لحظه کنارم نشسته اونم داره دعا میکنه راجبشون که حرف میزنم اشکم در میاد خیلی سخته دوتاشون نباشن .. پدر مامانمم مرده حالا فقط یه مامان بزرگ برام مونده اگه اونم روزی بره چیکار کنم من .

میفهمم چی میگی
منم فقط یکی از مادربزرگهام موندن

آذرمیدخت یکشنبه 3 مرداد 1395 ساعت 13:48 http://azarmedokht.blogsky.com

مریم عزیزم. میدونم تسلیت گفتن هیچ وقت دردی رو دوا نمیکنه ولی از صمیم قلب برات آرزوی صبر میکنم. و مطمئنم همیشه کنارت هستن فقط با چشم ظاهر دیده نمیشن

ممنونم ازت دوست گلم

تیلوتیلو یکشنبه 3 مرداد 1395 ساعت 10:41 http://meslehichkass.blogsky.com/

قلبم لرزید
کاش قدر عزیزانمون را بدونیم

تنها دل یکشنبه 3 مرداد 1395 ساعت 09:57 http://fanos2000.mihanblog.com/

ساقی پرکن تو پیاپی جام ما
دیگر شده دوران خوش بر کام ما
پر کن جامی زآن می ناب
تا با شادی گذرد ایام ما

چه زیبا

نرگس یکشنبه 3 مرداد 1395 ساعت 09:22 http://nargesi25m.javanblog.ir/

اخ خدا بیامرزه پدر بزرگه منم یه سال فوت شده دلم براش تنگ شده

ممنون همچنین پدربزرگ خودت رو

امید یکشنبه 3 مرداد 1395 ساعت 00:32 http://Fateme-goli.blogsky.com

تقدیم به بابایی جوونممم..

قلمم راست بایست!
واژه ها ...گوش به فرمان قلم!
همگی نظم بگیرید
مودب باشید!
صاحب شعر عزیزی است به نام «پدر»
امشب از شعر پرم،کو قلم و دفتر من؟!
آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو...
تک و تنها و غریبم!
تو کجایی بابا...؟!
آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم که نگو...
بسکه دلتنگ تو ام ،از سر شب تا حالا...
آنقَدَر بوسه به تصویر تو دادم که نگو...
جانِ من حرف بزن!
امر بفرما بابا...
آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو...
کوچه پس کوچه ی این شهر پر از تنهاییست
آنقَدَر بی تو در این شهر غریبم که نگو...
باباای یاد تو آرامش من...!
امشب از کوچه ی دلتنگیِ من میگُذری؟!
جانِ من زود بیا
بغلم کن بابا...!
آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو...
گفته بودی: فرزندم! عاشق اشعار تو ام
ای به قربان تو فرزند..بیا دلتنگم
آنقَدَر شعر برای تو بخوانم که نگو...بابایی جوونمم..بابای خوبممم
به خدا دلتنگم!
رو به رویم بِنِشینی کافیست
همه دنیا به کنار...
تو که باشی بابا!
دست و دلباز ترین شاعر این منطقه ام
آنقَدَر واژه به پای تو بریزم که نگو....

بابایی جوونممممم...بیااااااا.....

الهم اشف کل مریض


التماس دعا

الهی امین...
ممنونم

دختر اردیبهشتی شنبه 2 مرداد 1395 ساعت 23:04 http://khatereh1395.blogfa.com

خدا بیامرزه

ممنونم
همچنین رفتگان شما

Mr chapool شنبه 2 مرداد 1395 ساعت 23:03 http://chapdas.blogsky.com

روحشون شاد

ممنونم

me شنبه 2 مرداد 1395 ساعت 22:49

من یکم ناخوشم:/ + باید صبر کنم صبح شه برم دکتر

خداروشکر.

بلا به دور

me شنبه 2 مرداد 1395 ساعت 21:41

(( اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم...))

سلام.حالت خوبه الان؟! یا بهتره بگم بهتری؟!

خدا رحمتشون کنه به ارامش ابدی رسیدن...

تو روزمرگی یه وقت برای یه دوست پیدا میشه که با چن کلام،کلمه،جمله و ... باعث دلگرمی شه

از تاخیر پیش اومده متاسفم.

سلام بر همکلاسی گرام!
ممنونم من خوبم
شما خوب هستید؟
خواهش میکنم این چه حرفیه شما لطف دارید

مصطفی شنبه 2 مرداد 1395 ساعت 21:35 http://bi-pardeh.blogfa.com/

خدا رحمت کنه پدر بزرگتون رو
روحش قرین رحمت

ممنونم همچنین رفتگان شما

عاطفه شنبه 2 مرداد 1395 ساعت 18:51 http://www.ati-91.blogfa.com

سلام مریم گلی جونم
خدا رحمت کنه بابابزرگتو روحش شاد
منم خیلی دلم برای بابابزرگم تنگ شده البته من هر دو تاشونو از دست دادم ولی به دلایلی فقط اون منو دوست داشتبا اینکه الزایمر داشت ولی هر وقت منو میدید بغلم میکرد و میبوسید میدونی مریم من ازش فراری بودم به خاطر الزایمرش چند شب قبل از فوت شدنش بهم گفت میای ببوسمت انگار که دیگه الزایمر نداشت ولی من نرفتم چه میدونم ترس بود یا چی الان سال هاست که حسرت میخورم حسرت آغوشی که دیگه نیست....

سلام
اخی الهی خیلییییی ناراحت شدم
حس بدیه
خدارحمتشون کنه

مرسی عزیزم

نگان شنبه 2 مرداد 1395 ساعت 18:05 http://negan-1.blogsky.com

خدا بیامرزتشون
مریم عزیزم !! تو باید یه دکتر بشی و نزاری مردم هم این غمو تحمل کنن !!
مریم عزیزم واقعا تسلیت میگم !!
انشالله که روحشون در آرامشه

سلام عزیزم
ممنونم از لطفت
چشم تمام سعیمو.میکنم که نزارم مردم هم این غمو تحمل کنن
ممنونم ازت

میفروش شنبه 2 مرداد 1395 ساعت 15:34

سلام
خدا بیامرزتش
خدا روحش رو شاد کنه
خدا به شما صبر بده و تحمل نبودنش رو
برقرار باشید. به امید دیدار

سلام
الهی امین
همچنین رفتگان شمارو...مرسی لطف دارید

معلوم الحال شنبه 2 مرداد 1395 ساعت 15:06 http://daneshjoyezaban.mihanblog.com/

خدا رحمتشون کنه :(

ممنونم ..و رفتگان شمارو

vahid شنبه 2 مرداد 1395 ساعت 14:24 http://kolandarivari.blogsky.com

سلام و ظهر بخیر
خداوند رحمت کند همه رفتگان خاک را.
آنچه ما بنام مرگ میخوانیم ، یک زندگیه که هنوزنتونِسیم چگونگی اُونا بفهمیم.
مستدام باشی و برقرار

سلام
وقت شمام بخیر
بله درسته
ممنونم شما لطف دارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد