آهــــنـــگِ زنــدگــۍِ مـــن....!

آهــــنـــگِ زنــدگــۍِ مـــن....!

آن‌جا که تویی، یک دل دیوانه نبینی،تا گرید و گریاند از آن گریه، تو را هم/ این‌جا که منم، عشق به سرحد کمال‌ست...صبر است و سلوک‌ست و سکوت‌ست و رضا هم
آهــــنـــگِ زنــدگــۍِ مـــن....!

آهــــنـــگِ زنــدگــۍِ مـــن....!

آن‌جا که تویی، یک دل دیوانه نبینی،تا گرید و گریاند از آن گریه، تو را هم/ این‌جا که منم، عشق به سرحد کمال‌ست...صبر است و سلوک‌ست و سکوت‌ست و رضا هم

شکست بی صدا

موجود موذی دفعه قبل رو یادتونه؟یادتونه چه واکنشی داشتم؟؟

گفتم که از اون به بعد چه آرامش اعصابی اومد سراغم!!!!!!

+آخه چرا باید بیای سراغ من لعنتی؟ازت متنفرم...تنها چیزی هستی که ازش میترسم

+چرا آرامشمو میگیری؟

+بعد از یه روز پرکار اومدم که بخوابم...هندزفری رو اوردم اهنگمو گوش بدم همش احساس میکردم یه چیزی تو گوشمه..

بعد احساس کردم روی دستمه...گوشی رو برگردوندم سمت دستم و بـــعـــله.....

+واکنش این دفعه کاملا متفاوت با دفعه قبلی بود

فقط تونستم دستمو به شدت حرکت بدم و برم لامپو روشن کنم و بعد هم یه جسم سنگین بذارم روش

کاملا ساکت بودم...

+الان از خودم هم بیزارم احساس میکنم خیلی کثیف و میکروبی ام

+سرم درد گرفته و حاضر نیستم برم کسی رو بیدار کنم

مطمئنم تا صبح خوابم نمیبره...

**کاش یکی بود الان باهام حرف میزد...اما اخه این موقع؟!

**گاهی چه بی صدا میشکنیم...بی انکه حتی یک نفر بویی ببرد

**یادم رفت بگم! سوسک بود

نظرات 12 + ارسال نظر
جلبک خاتون چهارشنبه 16 تیر 1395 ساعت 09:22 http://zendegiejolbakieman.blogsky.com/

سوسک به این خوبی :)

عید شما هم مبارک خانووم :)

جلبک واااقعااا خوووبه؟؟؟؟:)
مرسی عزیزم

بهنام دوشنبه 14 تیر 1395 ساعت 01:12 http://harfehesabi.blogsky.com/

اه!
چقدر سوسک زیاد شده!!

منم واسه اولین بار چند تایی تو ساختمونمون دیدم! به امید راه نیافتنشون به داخل واحد ها!

اوهوم

[ بدون نام ] یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 23:43 http://faryadekavir.blogsky.com/

:)

parisa یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 23:36 http://parisa95konkori.blogfa.com

سلااام مریم جووونم
خوبی ؟
ای بابااااا.. بااازم موجود خبیییییث
سوسک چندشه خیییییلی

نگان یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 14:51 http://negan-1.blogsky.com

عززززززززززززیززززم
دوست خوبم !!!


جانم

نرگس یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 12:14 http://29mm.blogsky.com

میدونی مریمی .. از وقتی اومده تو زندگیم اصا به کل زندگیم عوض شده حس میکنم شادترم یه حس خیلی خوب بهم میده باهاش حرف میزنم .صداش که میشنوم یه شادی وصف نشدنی دارم یه انرزی بعدش بهم میده که نگو میبینمش قلبم تاپ تاپ میزنه از وقتی اومده امیدم به زندگی بیشتر شده بهم روحیه میده دوس دارم روم حساس نمیدونم چرا اینا رودارم به تو میگم عزیز اصا یه طوری شدم باهاش که باورم نمیشه یه ادم تا چه حد میتونه روت اثر براره جوری الان دوسش دارم که باورم نمیشه اونم من منی که هیچکی رو قبول نداشتم حالا ..نمیدونم .خدارو شکر میکنم روزی صد دفه که دارمش به هر کی میگم میگه ادم خیلی خوبیه نظر مثبت روش داره .بعد اووووووووووووووو یکی وارد زندگیم شده که شکرت خدا ارامش دارم که نگو

خووووبه خیلی خوشحال شدم اینا رو شنیدم نرگس
خداروشکر
ایشالله همیشه داشته باشیش

نرگس یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 11:25 http://29mm.blogsky.com

نه عزیزم به زور تو دلم جا نشد من یه حسی کوچولو موچولو بهش داشتم نه اینکه به زور جا شده باتشه منظورم این بود که ازش خوشم می اومد یه کم .. همه اینا رو حرفا رو از یه بزرگ تر شنیدم یکی که پختس میفهمه همه این حرفایی که زدم اون به من گفته .. من همیشه ازش مشورت میگیرم میگه خوب با همینی که گفتی بمون میتونه تکیه گاه خوبی برات باشه ..همیشه هم اینطور نیس زود دلت رو بزنه دیدم این موردا تازه تا اووووووووووووو زند گی کردن دختر دوسش نداشت ولی الان چنان عاشقشه که نگو البته تو همه موارد اینجور نیس ... فقط بعضی موارد ..

امیدوارم ک هممممچنااان حالتو خوب کنه
پس من و تو توی این مورد باهم فرق میکنیم و متفاوتیم

بی نشان یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 11:23

خخخخخخ
سوسک و خانم ها !
و این قصه همچنان ادامه دارد

اوهوم

نرگس یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 09:49 http://29mm.blogsky.com

عزیز بعضی وقتا یکی تو زندگیمون پیدا میشه ما بهش میگیم کنه ازش بدمون میاد ولی همون مکنه خیلی دوسمون داشته باشه ولی ما تحمل دیدنش نداریم .میگن همیشه میگن با کسی که دوست داره بمون ممکنه از اون خوشت نیاد ولی کمکم کاری میکنه با مهربونی هاش که ازش خوشت میاد .. بعد روزی هزار بار میشینی خدارو شکر میکنی که اون رو سر راهت قرار داد .. منم مثل تو ام هر مشکلی دردی داشته باشم به هیچکی نمیگم ..از سوسک چندشم میشه نمیترسم ... اونی که اومد سراغم نه اینکه ازش بیزار باشم نه ولی نمیخواستم باهاش باشم هنو یکی دیگه رو دوس داشتم .. انقد دوسم داشت بهم محبت کرد همیشه هوام رو داشت ..اون از قلبم رف بیرون این جاش رو گرف . وقتی کسی رو دوس داری دیگه زشتی وخوشگلی برات مهم نمیشه دوس داری حتی تو غارم باهاش باشی . من اینو یاد گرفتم ..ببخشید خیلی حرف زدم ....

من این تجربه رو با یه دوست دختر!!!! داشتم نرگس
ولی بهت میگم اصلا اینطوری نیست
اونی که ب زور تو دلت جاشه خیلی زود دلتو میزنه!!!
پس بهتره اونهایی رو انتخاب کنیم ک شخصیت و ویژگی های مورد علاقه مارو دارن
باور اون تجربه من برای یک عمررر کافیه
ازش مطمئنم
عزیزی تو نرگس جون
مرسی از نظرت

نگار یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 06:13

آپم
وقت داشتی بیا

خدمت میرسیم

[ بدون نام ] یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 01:46 http://faryadekavir.blogsky.com/

کشتیش؟
چقد تو بی رحمی

فکر میکنم زنده باشه
چون فقط یه تخته سنگ گذاشتم روش!!!!!!
من ؟؟

[ بدون نام ] یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 01:41 http://faryadekavir.blogsky.com/

خوب با همون سوسکه حرف بزن اونم حتما تنهاس

به درگاه ابدیت پیوست خداروشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد